در طول ترم: . یک ساعت مانده به امتحان: حال و روز دانشجو ها در طول سال
.
سه روز مانده به امتحان:
.
دو روز مانده به امتحان:
.
شب امتحان:
.
سر جلسه امتحان:
.
هنگام خروج از جلسه:
.
یک هفته بعد از امتحان:
دیروزصبح با بابام جر و بحثمون شد, از خونه زدم بیرون... شب برگشتم میبینم رو جا کفشی نوشته: لطفا با سُم وارد نشوید... رو در پذیرایی نوشته: ورود حیوانات ممنوع... رو در اتاقمم نوشته : طویـــــــــــــــــله!!!!
یه دختره وبلاگش نوشته بود : بامردی باش که رژتو خراب کنه، نه ریملتو یه پسره براش نظر گذاشته : با زنی باش که شورتتو درآره نه حرصتو
دیشب رفتیم خونه خالم، یه پسر داره اندازه ماکارونی 4 سالشه اومده میگه "این علامت حاکم بزرگ میتی کومان" خواستم خر کیف شه احترا گذاشتم. برگشته میگه تو نمیخوات احترام بزاری زومبه!!!!
پلیسه با موتور اومد از کنارم رد بشه
از گرما کلاه کاسکتشو گذاشته بود رو کیلومتر موتور...
به من نیگا کرد با اشاره گفت: کمربند...
منم یه نگاه بهش کردم و با اشاره بهش گفتم: کلاه!
یارو نابود شد...
ملت دو ساعت خونه خالی گیرشون میاد، دنیا رو تو همون دو ساعت فتح می کنند. من یه هفته خونه خالی دارم مفید ترین کارایی که کردم، اینه که تو خونه با شورت می گردم و وقتی می رم حموم یا دستشویی در رو باز می ذارم" بعد یکی خیلی خالصانه اومده زیرش کامنت گذاشته که : "با پارچ هم آب بخور خیلی حال میده
تو اتوبوس یه دونه از این زن چادریا که فقط دماغشون معلومه به یه دختره گفت:دختر خانوم موهات معلومه!!! این چه وضیعیه؟ دختره برگشت گفت: موی من هم مثل زبون شما سر جاش بند نمیشه دیگه. ینی اتوبوس رفت رو هوا ها !!
تو کلاس درس معلم گفت بچه هاى عزیز امروز میخوام بگم دو آدم
اول دنیا چطور به وجود اومدن!!
یکى از بچه ها گفت: خانوم اونو میدونیم بگید نفر سوم چطور به وجود اومد؟!!
به به ای خانم قشنگ و ملوس
که قدم میزنی به مثل عروس
ای که در پیش آینه با تاپ
کردهای یک دو ساعتی میک آپ
روی اجزای صورتت یک یک
ریمل وسایه و رژ و پنکک
شدهای – چشم خواهری! – خوشگل
میبری از بزرگ و کوچک دل
می شود بند عفت از این ناز
چون کمربند سبز تهران، باز!
نگو اصلا که: "ذاتا این مدلم"
خودم اینکارهام عزیز دلم
من که این قدر خویشتن دارم
باز، دیوانه میشوم دارم!
که اگر موجبات ننگی تو
پس چرا این قدر قشنگی تو؟!
خواهرم توی این بریز و بپاش
تا حدودی به فکر ما هم باش
پیش خود فکر کن که مرد غریب
گر ببیند تو را به این ترتیب
از لبش آب راه میافتد
طفلکی در گناه میافتد
من خودم بی خیال دنیاشم
نه که منظور من خودم باشم
مشکل از سوی جوجه کفترهاست
غصهام معضل جوانترهاست
که به یک جلوه ی زن از مریخ
خل و دیوانه میشوند از بیخ
رشته را میکنند هی پنبه
بس که ناواردند و بی جنبه
ما که داریم خانهای در بست
_تازه ویلای دوستان هم هست!_
غالبا عصرها همانجایم
هفتهای یک دو روز تنهایم
الغرض این از این همین دیگر
روسری را جلو بکش خواهر!